تست روانشناسی بیش فعالی کودکان IVA

IVA یک تست روانشناسی بیش فعالی کودکان است. این تست یک تست پیوسته دیداری شنیداری است که برای تشخیص و تفکیک انواع اختلال بیش فعالی کودکان شامل نوع کمبود توجه، نوع بیش فعال (تکانشگر)، نوع ترکیبی و نوع ناشناخته (NOS)، می‌پردازد. بعلاوه IVA تست دامنه توجه ، به طور دقیق به تفکیک ۵ نوع توجه شامل توجه متمرکز، توجه مداوم، توجه انتخابی، توجه تقسیم شده و جابجایی توجه در دو سطح دیداری و شنیداری نیز می‌پردازد. از نتایج آزمون برای بررسی مشکلات و اختلالات دیگری نظیر مشکلاتِ خود کنترلیِ مرتبط با جراحت سر، اختلالات خواب، افسردگی، اضطراب، اختلالات یادگیری، زوال عقل و مشکلات پزشکی دیگر استفاده می‌ شود.

چگونگی تست روانشناسی

وظیفه این تست روانشناسی بیش فعالی کودکان بسیار ساده است. و فرد را ملزم می‌ کند به هنگام شنیدن یا دیدن یک هدف خاص بر روی موس کامپیوتر کلیک کنید (در این مورد عدد ۱). و زمانی که چیزی خارج از هدف تعیین شده است. بر روی موس کلیکی نداشته باشد. ( در این مورد عدد ۲) با استفاده از کلیک بر روی موس به عنوان پاسخ، این ابزار می‌تواند. با سنجش انواع مختلفی از کلیک‌های نامناسب انجام شده بر روی موس بیش فعالی را مورد بررسی قرار دهد. تجزیه و تحلیل نتایج افراد در تست IVA-2 در طول زمان به متخصص اجازه می‌دهد دو تست را با هم مقایسه کند و تغییرات قابل ملاحظه‌ای که از رواندرمانی یا دارو حاصل شده را ارزیابی نماید.

كاربردهاى بالينى تست روانشناسی بیش فعالی کودکان IVA :

1-به عنوان سنجشی برای تمرکز و توجه در سکته‌ های مغزی به کار می‌ رود.

2-به عنوان ابزار کمک تشخیصی و غربالگری کودکان و بزرگسالانی که ADHD دارند یا مشکوک به این اختلال هستند به کار می‌ رود.

3-به عنوان ابزاری برای بررسی پاسخ به داروها و تعیین دوز بهینه استفاده می‌شود.

4-برای مانیتور کردن تاثیر اموزش‌ های روان درمانی و دارو در طیف بالینی مورد استفاده قرار می‌ گیرد.

نوروفیدبک و دانستنی های جالب که احتمالا نمی دانید

انجام نقشه مغزی قبل از نوروفیدبک به ما در دانستن اینکه آیا اصلا فرد نیازی به نوروفیدبک دارد یا نه و اینکه برای درمان باید از چه پروتکل و روشی استفاده کنیم کمک می کند، دقیقا مانند یک نقشه راه برای درمان با استفاده از روش نوروفیدبک می باشد.

نوروفیدبک بر اساس نتایج نقشه مغزی به بسیاری از افراد مبتلا به اختلال دو قطبی کمک کرده تا با مصرف داروی کمتر احساس ثبات بیشتری داشته باشند. در بعضی از موارد، افراد پس از استفاده بلندمدت از این روش می‌توانند مصرف دارو را قطع کرده و از ثبات خلقی کافی برخوردار باشند.

نوروفیدبک در افراد بيش فعال، سبب بهبود ارتباطات بین شبکه توجه و دیگر شبکه‌های مورد نیاز برای ایجاد عملکرد بهینه مغز می‌شود.

استفاده از برنامه درمان بر اساس نتایج نقشه‌برداری مغزی سبب تقویت ارتباطات موجود در مغز شده و منجر به بهبود کارآیی و سرعت پردازش اطلاعات در داخل و یا بین شبکه‌ها و مناطق مغز می‌شود. در نتيجه علائم منفی عارضه کاهش پیدا می‌کند.

با استفاده از این روش و بر اساس نتایج نقشه مغزی، بخش‌هایی از مغز که با کنترل و واکنش عاطفی مرتبط هستند آموزش داده می‌شوند.  نوروفیدبک به مغز بازخورد مستقیمی از عملکرد آن ارائه داده و مغز از طریق این بازخورد می‌تواند خود را بهتر تنظیم کرده و در نتیجه علائم وسواس کاهش داده می‌شوند.

بر اساس نتایج نقشه مغزی،  استفاده از نوروفیدبک برای کمک به مغز در جهت یادگیری برای عملکرد موثر کمک می‌کند.

کاربرد نقشه مغزی یا QEEG در درمان چه بیماری‌هایی است؟ QEEG برای تشخیص اختلالاتی مانند: • اضطراب • افسردگی • بیش فعالی – اختلال نقص توجه • اوتیسم • اختلال دوقطبی • ناتوانایی یادگیری • و … به کار می‌رود.

مزاياى استفاده از نقشه مغزى(QEEG)

از نقشه مغزى می توان در جهت بهبود و درمان اختلالات روانشناسی کمک گرفت. از جمله مزایای این روش می توان به موارد زیر اشاره نمود:

١-کمک به تشخیص برای هرگونه کج کاری های مغزی ،اختلالات یادگیری، افسردگی و اضطراب

٢-استفاده جهت درمان و پیگيرى

٣-برای توانمندی های هنری و ورزشی و شناختی اجرا می شود.

٤-نقاط ضعف و قدرت از جمله : تمرکز، میزان هماهنگی ذهن و بدن، بهره هوشی (IQ)، توانایی‌های هنری و ورزشی و… با ارزیابی عملکرد مغز مشخص می‌شوند.

٥-درمان و پیگیری نتایج شیمی درمانی و پرتو درمانی، ترک داروهای روان گردان و غیر مجاز، سندرم های ارگانیکی مغز و… به همراه تجویز داروهای موثر با مناسب‌ترین دوز و کمترین عوارض

٦-راهى مؤثر براى مطمئن شدن و تجويز درست در مواقعی که شك به موضوعاتی از جمله وجود جراحات داخلی مغز، تومورهای مغزی، سکته، حملات قلبی و نارسایی ریه‌ها، صرع، کج کاری و آسیب مغز در اثر سوء مصرف مواد، تغییر در علائم اختلالات هوشیاری مانند کما و حواس پرتی و… وجود داشته باشد.

٧-تشخيص اختلال های موضعی یا کلی مغز از جمله
بیماری‌های مغزی-عروقی، افسردگی، صرع، اختلالات یادگیری، AD/HD، تومورهای مغزی، اسکیزوفرنی، آلزایمر، دمانس، آسیب‌های مغزی و… با دقت بسیار بالا .

٨-به تشخیص امواج صرعی کمک زیادی می کند و در اختلالات مغز اثر بخشى خوبی دارد.

انجام نقشه مغزی قبل از نوروفیدبک به ما در دانستن اینکه آیا اصلا فرد نیازی به نوروفیدبک دارد یا نه و اینکه برای درمان باید از چه پروتکل و روش نوروفیدبکی استفاده کنیم کمک می کند، دقیقا مانند یک نقشه راه برای درمان نوروفیدبک می باشد.

نوروفیدبک بر اساس نتایج نقشه مغزی به بسیاری از افراد مبتلا به اختلال دو قطبی کمک کرده تا با مصرف داروی کمتر احساس ثبات بیشتری داشته باشند. در بعضی از موارد، افراد پس از استفاده بلندمدت از نوروفیدبک می‌توانند مصرف دارو را قطع کرده و از ثبات خلقی کافی برخوردار باشند.

نوروفیدبک در افراد بيش فعال، سبب بهبود ارتباطات بین شبکه توجه و دیگر شبکه‌های مورد نیاز برای ایجاد عملکرد بهینه مغز می‌شود.

استفاده از برنامه درمان بر اساس نتایج نقشه‌برداری مغزی سبب تقویت ارتباطات موجود در مغز شده و منجر به بهبود کارآیی و سرعت پردازش اطلاعات در داخل و یا بین شبکه‌ها و مناطق مغز می‌شود. در نتيجه علائم منفی عارضه کاهش پیدا می‌کند.

با استفاده از نوروفیدبک و بر اساس نتایج نقشه مغزی، بخش‌هایی از مغز که با کنترل و واکنش عاطفی مرتبط هستند آموزش داده می‌شوند.  نوروفیدبک به مغز بازخورد مستقیمی از عملکرد آن ارائه داده و مغز از طریق این بازخورد می‌تواند خود را بهتر تنظیم کرده و در نتیجه علائم وسواس کاهش داده می‌شوند.

بر اساس نتایج نقشه مغزی،  استفاده از نوروفیدبک برای کمک به مغز در جهت یادگیری برای عملکرد موثر کمک می‌کند.

کاربرد نقشه مغزی یا QEEG در درمان چه بیماری‌هایی است؟
QEEG برای تشخیص اختلالاتی مانند:
• اضطراب
• افسردگی
• بیش فعالی – اختلال نقص توجه
• اوتیسم
• اختلال دوقطبی
• ناتوانایی یادگیری
• و …
به کار می‌رود.

چه كسانى ميتوانند از QEEG بهره ببرند؟

مى توان روی افراد در هر سنی – بزرگسالان ، نوجوانان ، کودکان و حتی نوزادان – انجام داد. افرادی که با علائم بیماری های روانی دست و پنجه نرم می کنند ، از ارزیابی با استفاده از نقشه مغزى سود مى برند.

نقشه مغزى می تواند به شناسایی الگوهای موج مغزی مرتبط با شرایط مختلف کمک کند ، از جمله:
• بیش فعالی
• افسردگی
• اضطراب
• اختلال هراس
• آسیب تروماتیک مغزی
• اختلال اضطراب پس از سانحه
• اسکیزوفرنی
• اختلال وسواسی جبری
• زوال عقل
• مشکلات خواب

نحوه برخورد با نویز خارجی و مدیریت منفی بودن دیگران

عوامل اصلی حواس پرتی و نویز خارجی که بر عملکرد شما تأثیر می گذارد چیست؟ در چه شرایطی در مسابقه، تمرکز کردن برای شما دشوارتر است؟

حواس پرتی را می توان به عنوان صدای غیر ضروری در ذهن شما توصیف کرد.

برخی از سر و صداها داخلی هستند مانند صحبت با خود. احتمالاً مواقعی را تجربه کرده‌اید که فکر می‌کنید «من به اندازه‌ی کافی خوب نیستم» یا «سایر ورزشکاران خیلی بهتر از من هستند».

سایر عوامل حواس پرتی یا سر و صدا، وجود خارجی دارند: نظرات یا رفتارهای منفی دیگران، تمسخر تماشاگران، مطبوعات منفی، نظرات رسانه های اجتماعی و غیره.

نحوه برخورد شما با نویز به طور مستقیم بر عملکرد شما تأثیر می گذارد.
اگر اعتقاد داشته باشید که نویز خارجی، فقط یک نویز است و نظر دیگران است و الزاما حقیقت نیست، کمک خواهد کرد. سر و صدای بیرونی شما را از تمرکز در لحظه ی حال، منحرف می کند، به خصوص زمانی که شرایط استرس زا است.

با این حال، شما می توانید انتخاب کنید که سر و صدای خارجی را تنظیم کنید یا پیام های منفی دیگران را بخرید.

هنگامی که شما پیام های منفی را خریداری می کنید، آن نویز خارجی یک نویز داخلی ایجاد می کند.
به عبارت دیگر، زمانی که شما منفی بودن بیرون را درونی می‌کنید، این بر افکار شما تأثیر می‌گذارد، شک ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که توانایی عملکرد خود را زیر سؤال ببرید.
به عنوان مثال، خرید یک نظر منفی از والدین خود قبل از مسابقه ممکن است در توانایی شما برای عملکرد تحت فشار، تردید ایجاد کند.

یا اینکه مربی شما بعد از یک اشتباه سر شما فریاد بزند ممکن است باعث شود شما محتاطانه و با ترس عمل کنید.

یا یک عملکرد و صحبت حریف ممکن است منجر به عصبانیت شما شود و باعث شود اشتباهات نامتعارفی مرتکب شوید…

و یا شنیدن صدای هم تیمی های خود که می گویند «او نباید در ترکیب اصلی باشد» می تواند تنش ذهنی و سطح انرژی پایینی را در شما ایجاد کند.

شما با فیلتر کردن نظرات مخرب و توجه به بازخوردهای آموزنده با نویزهای خارجی مقابله می کنید. وقتی اطلاعات را به صورت انتخابی پردازش می کنید، می توانید در لحظه متمرکز بمانید.

اجرای در اوج نیاز به تنظیم نویزهای خارجی دارد. شما کنترلی بر نظرات و رفتارهای منفی دیگران ندارید، اما بر واکنش خود کنترل دارید.

🔸مدیریت نویز خارجی
یکی از راه‌های مدیریت نویزهای منفی، تمرکز مجدد روی چیزهای مهم است. تمرکز مجدد یک استراتژی برای بازگشت به آنچه در رقابت مهم است، میگویند.

وقتی متوجه نویز خارجی شدید، این افکار را با این “جمله نشانه” قطع کنید: «این فقط نویز است».
بلافاصله پس از این “جمله نشانه”، مشخص کنید که می خواهید به چه چیزی توجه کنید، “اکنون، روی … تمرکز میکنم”
میتوانید روتین ذهنی خود را اجرا کنید.
اهداف عملکردی خود را در بازی یاداوری کنید: میخوام اسپک مستقیم بزنم. پاس گل دهم و…
اهداف خود را از رقابت تصویرسازی کنید: میخواهم پدیده لیگ شوم.

چگونه در سطح مسابقاتی بالاتر، بهترین عملکرد را داشته باشید

چه چیزی شما را تشویق می کند تا بهترین عملکرد خود را در مسابقات انجام دهید؟ چه منابع انگیزشی به شما این انگیزه را می دهد تا در تمرین و مسابقات فشار بیشتری بیاورید؟

بدون انگیزه، موفقیت زیادی در ورزش خود نخواهید داشت.
رقابت در سطح بالا مستلزم آن است که به طور مداوم مخزن انگیزشی خود را سوخت رسانی کنید.
جالب است بدانید که انگیزه شخصی است.
به عبارت دیگر اگر دو ورزشکار با تیم صدر جدول لیگ برتر مسابقه داشته باشند ، یک ورزشکار انگیزه میگیرد و عملکرد عالی خود را نشان میدهد در مقابل ورزشکار دیگر، مضطرب میشود و عملکردش افت میکند.

در مثالی دیگر، یک ورزشکار ممکن است از باخت به عنوان سوخت استفاده کند تا در تمرین سخت‌تر کار کند، فیلم مسابقات را ببیند و مشکلاتش را پیدا و برطرف کند و بعد از آن شکست شرم‌آور، زمان بیشتری را در تمرین تخصصی و سالن وزنه بگذارد.

در مقابل، بازیکن دیگری ممکن است احساس کند که اشتباهات زیادی در طول مسابقه انجام داده و به توانایی خود شک میکند و از آن پس، از تعویض شدن در ترکیب اصلی می ترسد. به جای انگیزه، ممکن است اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.

بنابراین نحوه تفسیر یک بازیکن از یک رویداد بر انگیزه آنها تأثیر می گذارد.

بازی فینال روی هر بازیکنی تاثیر متفاوتی می گذارد. ممکن است یک بازیکن انگیزه داشته باشد که سطح بازی خود را بالاتر ببرد. این بازیکن ممکن است برای فرصتی برای نشان دادن مهارت ها و توانایی های خود احساس انرژی و تمرکز کند.
در مقابل، بازیکن دیگری ممکن است از اشتباه کردن بترسد و تصمیم بگیرد که در طول بازی محتاط و ایمن بازی کند و به اصطلاح میبینیم بازیکن در زمین قفل کرده است. از این رو نمی تواند بهترین عملکرد خود را نشان دهد.

همانطور که می بینید، انگیزه شما بر نحوه آماده سازی و عملکرد شما تأثیر می گذارد.

بازیکنان مدل الف برای توسعه بازی خود انگیزه خواهند داشت، در حالی که بازیکنان مدل ب از رقابت با بهترین بازیکنان جهان می ترسند.

بازیکن مدل الف: «من رقابتی هستم. می‌خواهم از دیروزم بهتر باشم، در این سطح از مسابقات بهترین ها در مقابل من هستند، اما سعی نمی‌کنم خودم را با هیچ یک از آن‌ها مقایسه کنم. این مسابقات من پر از بازیکنان با استعدادهای بزرگ است. من هم میتوانم جزئی از آنان باشم بنابراین فکر می کنم به نوعی انگیزه بیشتری به من می دهد تا بیشتر از خودم باشم. من عادت کرده ام که به همدیگر فشار بیاوریم تا بهتر شویم. بنابراین در این مسابقات بازیکنان با دیدن هم بهترین عملکرد خودشان را ارائه می‌کنند، خوشحالم. اکنون من هیجان زده هستم که فرصتی برای نشان دادن توانایی هایم به دست آوردم.»

همانطور که از نقل قول بازیکن الف می بینید، چالش ها به ورزشکاران انگیزه می دهند. وقتی فرصت‌ها را به‌عنوان چالش می‌بینید، انگیزه پیدا می‌کنید که برای رویارویی با چالش یا شکست دادن آن کار کنید.

بالا نگه داشتن انگیزه
چالش های کوچک را به طور مداوم در تمرینات روزانه خود برای خود ایجاد کنید. هر هفته اهداف کوچکی را تعیین کنید تا به شما در رسیدن به اهداف بلندمدت کمک کند.

در تمرین خود را به چالش بکشید تا در برابر بهترین گلزن تیم دفاع کنید، روی بازی خود کار کنید، یک سرویس جدید یاد بگیرید، یک ترفند جدید ژیمناستیک ایجاد کنید.

خود را به چالش بکشید تا یاد بگیرید چگونه احساسات خود را مدیریت کنید. خود را به چالش بکشید تا قدرت عملکردی بیشتری کسب کنید.
خود را به چالش بکشید تا سالم‌تر غذا بخورید.

اگر هر روز، هفته، تمرین یا مسابقه چالش‌هایی ایجاد کنید، تانک انگیزشی خود را در طول فصل پر خواهید کرد و احساس انرژی خواهید کرد.

بازی در دست طرز تفکر بازیکن است

بهترین طرز تفکر، تفکر سرسختی است که منجر به موفقیت میشود.
اعتماد به نفس به معنی اعتقاد فرد به سرسختی ذهنی خودش در مواقعی است که موقعیتش به چالش کشیده می شود.

کسی که اعتماد به نفس دارد طرز تفکرش متفاوت است، اعتقاد به خودش بسیار بالاست. همیشه خودش را بدون توجه به شرایط موجود باور دارد. فرقی نمی‌کند که کارت‌ها علیه اون چیده شوند چون مطمئن است که توانایی مقابله با هر شرایط سختی رو دارد.
” این دسته افراد روی خودشون شرط بندی می کنند.”

درست لحظه ای که احساس خستگی زیادی میکنید در مورد اینکه نمیتونید رقابت را ادامه دهید،  این نقطه‌ای است که مهارت‌های ذهنی یک ورزشکار شروع می‌شود.

وقتی در طول یک جلسه تمرین خسته می‌شوید، ورزشکار عادی روی احساس بدن خود تمرکز میکند و ورزشکار با اعتماد به نفس روی سخت کار کردن برای دقیقه بعدی تمرین تمرکز میکند.

هنگامی که در تمرین چند اشتباه مرتکب شدید، ورزشکار عادی تصمیم میگیرد که برای روز تسلیم شود و حرکات را بدون انگیزه و با دلسردی انجام دهد و ورزشکار با اعتماد به نفس انتخاب میکند که دکمه تنظیم مجدد را فشار داده و روی تمرین بعدی با قدرت تمرکز کند.

شما می توانید انتخاب کنید که به سختی برخی از هم تیمی های خود کار کنید، یا می توانید هدف تمرینی را برای انجام کارهای برتر در تیم خود تعیین کنید.

اینجاست که تفاوت دو ورزشکار مشخص میشود. بازی در دست طرز تفکر بازیکن است.

همانطور که می بینید، ادامه دادن به کار سخت بیشتر ذهنی است تا جسمی… اگر تا قبل از این فکر میکردید برای اینکه از پس این موقعیت های سخت در زمین مسابقات بربیایید نیاز است که تمرین فیزیکی و بدنسازی بیشتری انجام دهید، لازم است این آگاهی رو به شما بدهم که بهتر است بیشتر بر ارتقای مهارت های ذهنی خود وقت بگذارید و موانع ذهنی خودتان را حذف کنید.

تکیه بر توانایی ذهنی در لحظات حساس، باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود و این یعنی اعتقاد به خودتان و در دست گرفتن شرایط .

“اعتماد به نفس از مقابله ای که انجام می دهید ناشی می شود، نه چیزی که دارید.”
وقتی این معادله را درک میکنید و خودتان را به مهارت های ذهنی متعدد مسلح می کنید، انگیزه می گیرید که به طور مداوم در لحظاتی که همه تسلیم میشوند، تلاش کنید و از موفقیت لذت ببرید.

نگارش» غزل خانجانی، روانشناس ورزشی / دکتر امین رفیعی پور

مدیریت ذهن و افکار و هیجانات ورزشکاران

روان شناسی و ورزش درکنار هم یک پکیج هدفمند و کارآمد برای مدیریت ذهن و افکار و هیجانات ورزشکاران به حساب می آیند که متاسفانه در جامعه ورزشی ما سالها نادیده گرفته شده چرا که پل زدن بین این دو عرصه پیچیده و بزرگ کار ظریف و دشواری است که یک متخصص کارآزموده و با سابقه از پس آن بر می آید . یک ورزشکار گاهی خود نیازمندش را وارد میدان رقابت می کند که از ابتدای حضورش در ورزشگاه با انبوهی از افکار مغشوش ، احساسات آشفته و مشکلاتی کهنه دست و پنجه نرم می کند و این مجموعه آسیب های روانی همراه با واکنش های جسمی از قبیل درد،تیک،تعریق،ضربان قلب تند وگرفتگی های عضلانی تبدیل به فستیوالی از مشکلات روان شناختی در آن موقعیت می شود. ورزشکاران عمدتا مثل سایر افراد به مشکلات پشت پرده شان بطور نسبی هم آگاهی دارند و هم ترجیح می دهند حداقل برای آن لحظه با استفاده از روش های کوتاه مدت و ناکارامدی مثل نادیده انگاری یا اجتناب ، صورت مساله را به اصطلاح حل کنند. شاید این روش در کوتاه مدت و البته تا درصدی موثر باشد اما در دراز مدت ورزشکار را دچار فرسودگی های روانی جسمانی می کند.
گاها به خودش می گوید تو باید این رقابت را ببری، چون که به پولش احتیاج داری برای خرید ماشین ، تو باید هرجوری شده این مسابقه رو از آن خودت کنی چون از تو انتظار زیادی میره و اگر نبری شاید شانس پوشیدن لباس تیم ملی را از دست بدهی و …. مواردی از این دست که مرتبا افکار ورزشکار را درگیر نموده و روی تصمیمات و عملکرد وی در مسابقه نیز تاثیر می گذارد. او سعی می کند بخاطر تمام باید هایی که برای خودش تعریف کرده و برای هرجوری رسیدن به هدفش که پوشش دهنده نیاز هایش می باشد، تغییر تاکتیک های هیجانی و فکر نشده را در دستور کارش قرار دهد و این فروپاشیدگی روانی می تواند یک گل به خودی محسوب شود.
شما ورزشکار عزیز خوبه که به مشکلاتتان آگاه باشید، در جهت حل آنها تلاش کنید، از متخصص حوزه روان شناسی بخصوص روان شناس ورزش کمک بگیرید تا با یافتن ارزشهای خود و تدوین راه حل های درست در جهت رفع مشکلات و شیوه های صحیح مدیریت ذهن و افکار و هیجانات ورزشکاران بتوانید با آرامش و تفکر تورنمنت پیش رو را با موفقیت پشت سر بگذارید. مراقب باشید که رقیب اصلی در درون شماست نه بیرون.با نیازهایتان به میدان رقابت نروید با ارزشهایتان روی سکو قرار بگیرید بعد می بینید که خیلی چیزها دارید.

مشاهده پروفایل: دکتر امین رفیعی پور
نویسنده: عماد شاه صفی

تشخیص صحیح افسردگی و اضطراب

آیا من افسرده ام ؟ مضطربم یا اختلال روانی خاصی دارم؟ سواد رسانه داشته باشیم.

انسان ها معمولا بسیار علاقه مند به شناخت و درک عمیقی از شخصیت و ابعاد روان شناختی خود هستند و برای محقق ساختن این امر یعنی تشخیص صحیح افسردگی و اضطراب و سایر اختلالات روانی به سراغ مسیر های مختلفی می روند از جمله: مطالعه کتب روان شناسی،کارگاه ها و سی دی های آموزشی،وب سایت ها و سایر راه های کسب اطلاعات و آموزش محور.

اما در این بین یکی از مهمترین و تاثیر گذارترین راه ها وب سایت ها می باشند، منظور از مهمترین، (محتوا) و تاثیرگذارترین (آسیب رسانی یا سودآوری) آن است. یکی از مسایل این روزهای جهان مبحث سواد رسانه است که هر فرد و جامعه ای باید به آن اگاه باشد، سواد رسانه یعنی : چه کسی ؟ چه رسانه ای ؟ و چه محتوایی را برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود به درستی برگزینیم و اینکه هدف نویسنده یا ارائه کننده اطلاعات از این داده ها چیست و در نهایت چه مخاطرات یا منافعی برای مخاطب امکان دارد پیش بیاید.

خیلی از دانشجویان تازه فارغ التحصیل شده در رشته روان شناسی و یا خیلی از مراکز درمانی مرتبط با سلامت روان به منظور افزایش بازدهی وبسایت های خود تلاش بر میزان نشر و تولید محتوا دارند اما متاسفانه به دلیل نداشتن اتاق فکر و سنجش و آنالیز مخاطب بی مهابا مطالب پرخطری را جمع آوری و ارائه می نمایند.

ما انسانیم و گاها فریب می خوریم ، ذهن انسان نیز قابلیت فریب دادن خود انسان را دارد . گاهی از شدت کنجکاوی زیاد و تجربیات گذشته و تجربه شدید برخی احساسات ، عملکرد شناختی خود را از دست می دهیم و اسیر دامی میشویم که حتی ناخواسته برایمان پهن کرده اند.

 اگر فکر می کنید که اخیرا درگیر بیماری خاصی شده اید یا علائمی در شما وجود دارد که بطور مثال شبیه علائم افسردگی می باشد مثل: بی خوابی یا پرخوابی ، کم اشتهایی یا پرخوری ، احساس گناه و بی انگیزگی و…. دلیلی بر این نیست که صرفا شما افسرده اید. فاکتور های بسیار زیادی باید پیش از تشخیص گذاری از سوی روان شناس بالینی یا روانپزشک چک شود از سابقه پزشکی و روانپزشکی خانوادگی شما ، بیماری هایی که دارید یا قبلا داشته اید ، داروهایی که مصرف می کنید یا قبلا مصرف نمودید و …. سایر فاکتور هایی که متخصص سلامت روان آنها را متناسب با اطلاعات فعلی شما مورد سنجش قرار می دهد.یک متخصص زبده حتی پس از سالها آموزش و کار عملی در بیمارستان به راحتی نمی تواند تشخیص قطعی صادر کند. روان بسیار پیچیده،چندلایه و حساس است لذا با حساسیت باید با آن رفتار شود.

پس با جستجو کردن و خواندن برخی اطلاعات و علائم و ملاک های تشخیصی در این رسانه های تبلیغاتی، شما به تشخیص نمی رسید. برای تشخیص صحیح افسردگی و اضطراب ، لطفا به خودمان  احترام بگذاریم حتی اگر دیگران یاد نگرفته اند که مارا تکریم کنند،پیش از هر اقدامی ابتدا نزد یک متخصص برویم تا میزان خطر را در افکار و ادراکات خودمان کاهش دهیم. سواد رسانه ای را بیاموزیم.

مشاهده پروفایل: دکتر امین رفیعی پور

نویسنده : عماد شاه صفی

باغبانی و سلامت روان

بسیاری از باغبانان با سابقه به شما خواهند گفت که باغ مکانی است که در آن احساس شادی می‌کنند و اکنون تحقیقات جدید نشان می‌دهد که کار با گیاهان می‌تواند برای بسیاری از مردم با فواید روحی و روانی همراه باشد، حتی اگر تا پیش از این هرگز باغبانی نکرده باشند.

به گزارش ساینس‌دیلی، در مطالعه‌ای که در مجله “PLOS ONE” منتشر شده است، دانشمندان دانشگاه فلوریدا دریافتند که باغبانی باعث کاهش استرس، اضطراب و افسردگی در زنان سالمی که دو بار در هفته در کلاس‌های باغبانی شرکت می‌کردند، شده است.

هیچ یک از شرکت کنندگان این مطالعه پیش از این باغبانی را تجربه نکرده بودند.

چارلز گای (Charles Guy)، محقق اصلی این مطالعه می‌گوید: مطالعات گذشته نشان داده است که باغبانی می‌تواند به بهبود سلامت روان افرادی که دچار بیماری هستند، کمک کند.

مطالعه ما نشان می‌دهد که افراد سالم نیز می‌توانند از طریق باغبانی بهبود سلامت روان را تجربه کنند.

این مطالعه توسط یک تیم بین‌رشته‌ای از محققان با همکاری بخش باغبانی محیطی کالج پزشکی دانشگاه فلوریدا، مرکز هنرهای پزشکی دانشگاه فلوریدا و باغ‌های گیاه‌شناسی این دانشگاه که میزبان تمام جلسات درمانی مطالعه بود، صورت گرفت.

۳۲ زن بین ۲۶ تا ۴۹ ساله در مطالعه شرکت داشتند.

همه‌ آن‌ها از سلامت جسمی خوبی برخوردار بودند و برای این آزمایش عواملی مانند بیماری‌های مزمن، مصرف دخانیات، سوء مصرف مواد مخدر و مصرف داروهای ضد اضطراب یا افسردگی در آن‌ها مورد بررسی قرار گرفت.

نیمی از شرکت کنندگان در جلسات باغبانی و نیمی دیگر در جلسات هنر شرکت داده شدند. هر دو گروه دو بار در هفته و در مجموع هشت بار با هم‌گروهی‌هایشان ملاقات کردند.

گروه هنر به عنوان گروه شاهد برای گروه باغبانی در نظر گرفته شد.

گای توضیح می‌دهد: هم باغبانی و هم فعالیت‌های هنری شامل یادگیری، برنامه‌ریزی، خلاقیت و حرکت بدنی هستند و هر دو به صورت درمانی در محیط های پزشکی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

این باعث می‌شود که از نظر علمی هنر را نسبت به سایر فعالیت‌ها بهتر بتوان با باغبانی مقایسه کرد.

در جلسات باغبانی، شرکت کنندگان نحوه مقایسه و کاشت بذر، پیوند انواع مختلف گیاهان و برداشت و چشیدن گیاهان خوراکی را آموختند.

کسانی که در جلسات هنر حضور داشتند، تکنیک‌هایی مانند کاغذسازی، چاپ طرح روی کاغذ، طراحی و کلاژ را آموختند.

شرکت‌کنندگان سپس تحت مجموعه‌ای از ارزیابی‌ها برای اندازه‌گیری سطح اضطراب، افسردگی، استرس و خلق و خو قرار گرفتند.

محققان دریافتند که هر دو گروه از نظر سلامت روان در طول زمان بهبود یافته‌اند، اما آن دسته که به باغبانی پرداخته بودند، نسبت به گروه هنری مقادیر کمتری از اضطراب را تجربه می‌کنند.

اگرچه که تعداد شرکت‌کنندگان و طول مطالعه نسبتاً کم بود، با این حال محققان توانستند شواهدی از آنچه پزشکان “دوز مؤثر باغبانی” می‌نامند را نمایش دهند.

دوز مؤثر به معنای میزان زمانی است که فرد برای دستیابی به نتیجه مطلوب باید صرف باغبانی کند.

گای توضیح می‌دهد: انجام مطالعه در مقیاس بزرگتر ممکن است اطلاعات بیشتری در مورد ارتباط باغبانی با تغییر در سلامت روان نشان دهد.

ایده استفاده از باغبانی برای ارتقای سلامت با عنوان باغبانی درمانی از قرن نوزدهم وجود داشته است.

اما چرا در کنار گیاهان بودن به ما احساس خوبی می‌دهد؟

نویسندگان این مطالعه توضیح می‌دهند که پاسخ این سوال ممکن است در نقش مهم گیاهان در تکامل انسان و ظهور تمدن نهفته باشد.

شاید ما به عنوان یک گونه، ذاتاً جذب گیاهان می‌شویم؛ چون برای غذا، سرپناه و سایر موارد مربوط به بقا به آنها وابسته هستیم.

محققان خاطرنشان کردند که دلیل آن هر چه که باشد، بسیاری از شرکت‌کنندگان، این مطالعه را با اشتیاقی تازه ترک کردند.

گای می‌گوید: در پایان آزمایش، بسیاری از شرکت‌کنندگان نه‌تنها می‌گفتند که چقدر از جلسات لذت می‌برند، بلکه می‌گفتند که برای ادامه باغبانی برنامه‌ریزی کرده‌اند.

واکنش مغز پدرها به فرزندان دختر متفاوت از فرزندان پسر

نتایج یک مطالعه نشان می دهد، پدرانی که فرزند دختر نوپا دارند نسبت به پدرانی که فرزند پسر نوپا دارند، بیشتر به نیازهای دختران توجه می کنند و به آنها پاسخ می دهند.

این مطالعه که بر اساس اسکن مغزی و ضبط تعاملات روزانه والدین با فرزندانشان انجام و در مجله Behavioral Neuroscience انجمن روانشناسی آمریکا منتشر شده است، همچنین نشان داد که پدران کودکان نوپا بیشتر برای دخترانشان آواز می خواندند و آشکارتر درباره احساسات از جمله غم و اندوه صحبت می کنند؛ این موضوع احتمالاً به این دلیل است که آنها احساسات دختران را بیشتر از پسران می پذیرند.

همچنین بر اساس نتایج این مطالعه، پدران پسرها بیشتر درگیر بازی‌های خشن و زمخت بودند و هنگام صحبت با پسرانشان از زبان‌های مرتبط با موفقیت، غرور و برتری  استفاده می‌کردند.

این در حالی است که پدران دخترها از زبان تحلیلی بیشتری استفاده می کردند که با موفقیت تحصیلی آینده آنها مرتبط بود.

«جنیفر ماسکارو»، محقق ارشد، دکترای «دانشگاه اموری»، می‌گوید: اگر کودک فریاد بکشد یا پدرش را صدا بزند، پدران دخترها بیشتر از پدر پسران به آن پاسخ می‌دهند.

ما باید آگاه باشیم که چگونه تصورات ناخودآگاه جنسیتی می تواند در رفتار ما با کودکان خردسال نقش داشته باشد.

محققان در این تحقیق بررسی کردند که آیا شیوه های متفاوت رفتار پدران با فرزند پسر یا فرزند دختر می تواند تحت تأثیر پاسخ‌های مغزی متفاوت به کودکان دختر یا پسر باشد یا خیر.

محققان دانشگاه اموری و دانشگاه آریزونا در این مطالعه از داده‌های ۵۲ پدر کودک نوپا (۳۰ دختر، ۲۲ پسر) در منطقه آتلانتا استفاده کردند.

این پدران موافقت کردند که یک رایانه کوچک دستی را روی کمربند خود ببندند و آن را برای یک روز در طول هفته و یک روز در آخر هفته ببندند.

این دستگاه به طور تصادفی به مدت ۵۰ ثانیه هر ۹ دقیقه روشن می شد تا هر صدایی را در مدت ۴۸ ساعت ضبط کند.

برخی از پدران در این مطالعه بیش از یک فرزند داشتند، اما مطالعه فقط بر تعامل آنها با یک پسر یا دختر متمرکز بود.

ماسکارو گفت: افراد وقتی این کمربند را می پوشند به طرز تکان دهنده ای عادی عمل می کنند. آنها به نوعی فراموش می کنند که آن را پوشیده اند.

ماسکارو، استادیار پزشکی خانواده و پیشگیرانه در دانشکده پزشکی اموری، گفت: همچنین به پدرها گفته شد که شب هنگام شارژ، این دستگاه را در اتاق فرزندشان بگذارند تا هرگونه تعامل شبانه با فرزندانشان نیز ثبت شود.

محققان همچنین از این پدرها در هنگام تماشای عکس های یک بزرگسال ناشناخته، یک کودک ناشناخته و فرزند خود با حالت چهره شاد، غمگین یا خنثی، MRI گرفته شد.

این مطالعه نشان داد که پدر دخترها نسبت به پدر پسرها، واکنش بیشتری نسبت به حالت چهره شاد دخترانشان در مناطقی از مغز داشتند که برای پردازش بصری، پاداش، تنظیم احساسات و پردازش چهره مهم است.

 در یافته‌ای که محققان پیش‌بینی نکرده بودند، مغز پدران پسرها واکنش قوی‌تری به حالات چهره خنثی پسرانشان نشان داد؛ این موضوع احتمالاً به این دلیل است که پدران پسرها نسبت به نمایش عاطفی مبهم‌تر پسرانشان واکنش نشان می‌دهند.

از سوی دیگر تفاوت معنی داری در واکنش مغز پدران نسبت به حالت چهره غمگین پسرها یا دخترها وجود نداشت.

در تعاملات روزانه، پدران دخترها نسبت به پدران پسرها از زبان بیشتری برای ارجاع به بدن کودک (مثلاً کلماتی مانند شکم و پا) استفاده می کردند.

 تحقیقات قبلی نشان داده است که دختران در سنین قبل از نوجوانی، بیشتر از پسرها نارضایتی از بدن خود و اعتماد به نفس پایین‌تر مرتبط با تصویر بدن را گزارش می‌کنند.

ماسکارو گفت که این مطالعه بر روی پدران متمرکز بود زیرا تحقیقات کمتری در مورد نقش پدران در تربیت فرزندان خردسال نسبت به مادران انجام شده است.

این مطالعه نتوانست هیچ ارتباط بلندمدت قطعی بین رفتار متفاوت پدرها با پسرها یا دخترها در دوران نوپایی و پیامدهای آینده آن کودکان ایجاد کند، اما این تحقیق برخی از پیوندهای احتمالی را بررسی کرده است که می تواند توصیه هایی را برای پدران ارائه دهد.

با این حال از آنجایی که این تحقیق در آمریکا انجام شده است، این مطالعه نمی تواند هیچ نتیجه‌ای برای پدران در فرهنگ‌های دیگر با هنجارهای اجتماعی متفاوت در بر داشته باشد.

اسکارو گفت: اگر پدرها بیشتر حواسشان به دخترها باشد و بیشتر به دختران خود ابراز احساسات کنند، این موضوع باعث می شود که دختران همدلی بیشتری نسبت به پسران داشته باشند، بنابراین پدران پسرها نیز  می توانند رویکردی مشابه با پدران دخترها داشته باشند.

وی افزود: این واقعیت که پدرها به رغم علاقه زیادی که به کودکان پسر خود دارند اما ممکن است در واقع به نیازهای عاطفی آنها توجه کمتری داشته باشند، باید به شدت مورد توجه قرار گیرد. 

تحقیقات دیگر نشان داده است که احساسات محدود در مردان بالغ با مسائلی از جمله افسردگی، کاهش صمیمیت اجتماعی، نارضایتی زناشویی و احتمال کمتر برای جستجوی درمان سلامت روان مرتبط است.

تحقیقات قبلی همچنین نشان داده است که انجام بازی های خشن توسط والدین می تواند به کودکان خردسال کمک کند تا احساسات خود را بهتر تنظیم کنند.

ماسکارو گفت که پدران دختران نیز می توانند با دخترانشان در بازی های خشن تر شرکت کنند، حتی اگر چنین بازی هایی بیشتر به پسران مربوط باشد.

ماسکارو می‌گوید: بیشتر پدران سعی می‌کنند بهترین کاری را که می‌توانند برای فرزندان خود انجام دهند و هر کاری که در توان داشته باشند  برای کمک به موفقیت فرزندانشان انجام می‌دهند، اما مهم است که درک کنیم که چگونه تعامل آنها با فرزندانشان ممکن است بر اساس جنسیت به طرز نامحسوسی متفاوت باشد.